ارنوازارنواز، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

داستان‌هاي عمه پسند

خریت اسکندر کبیر

ارنواز یکشنبه زده و گوگل کرده که واسه کنفرانسش مطلب آماده کنه. من و مامان داریم به حافظه مون رجوع می کنیم که چیزی را جا ننداخته باشه.  - این که کوروش یهودی ها را آزاد کرد خوندی؟ - بله - این که خشایارشا بهشون اجازه داد برگردند اورشلیم را خوندی؟ - آره - این که داریوش پرسپولیس را ساخت خوندی؟ - اوهوم - درباره جنگ ماراتن خوندی؟ - آره - این که اسکندر پرسپولیس را آتش زد خوندی؟ - چه خره!!!
27 دی 1397

تاریخ ایران

خب جلسه آینده قراره ارنواز تاریخ ایران را تو مدرسه بخونه. یعنی تاریخ پارس ها را. ارنواز هم به النا پیشنهاد کرده که می تونه تاریخ پارس را به زبان پارسی بگه. البته که خدا را شکر النا موافقت نکرده
22 دی 1397

تته پته

ارنواز (از پشت تلفن): مامان می شنوت. می شندت، می شنویدت، می شنودت و قس علیهذا. درستش احتمالا اینه مامان داره تو را می شنود یا می شنود تو را یا همان می شنودت و قس علیهذا. سخته زبونمون بخدا از موقعی که وسایل ارتباط جمعی پیدا شده
19 دی 1397

اووووم

روز اول مدرسه بعد تعطیلاته. النا معلم ارنوازه و امروز نشسته بپرسه بچه ها تو تعطیلات چه کار کردند. ارنواز گفته که یه فیلم درباره هیتلر دیده و یه فیلم درباره استیون هاوکینگ. بعد هم گفته که میخواد الگوش هاوکینگ باشه. مامان پرسیده که النا چی گفت و ارنواز توضیح داده که دستشو گذاشته زیر چانه اش، سرشو تکون داده و گفته اووووم.
17 دی 1397

مرگ آلفردو

ارنواز میگه آلفردو مرده. آلفردو را نمی شناسم ولی یهو قلبم میریزه که نکنه آشنا باشه. میگم: آلفردو کیه؟ میگه: ماشینمون. بعد ادامه میده: می دونی آلفردو بیسکسواله؟ میگم: هان؟ میگه: آخه مامان می گفت که پسره و من می گفتم که دختره، اینه که فکر کنم بیسکسوال باشه.
16 دی 1397

اسم فامیل

ارنواز با مامانی داره اسم فامیل بازی می کنه حالا چه جوری؟ مامانش به فارسی می نویسه و ارنواز به لاتین فارسی می نویسه. مامان اما از یک چیز تعجب کرده ارنواز این همه فامیل ایرانی عجیب و غریب را چه جوری بلده
14 دی 1397

تربیت مناسب فرزند از دیدگاه ارنواز

مامان همه شرایط یک مامان خوب را داره. این را ارنواز میگه. یعنی یک ویدیو دیده که توش ویژگی های تربیت مناسب کودک بیان شده و ارنواز متوجه شده که مامانش جز یک مورد همه ویژگی های یک مامان خوب را داره. حالا اون یک مورد چیه؟ مامانش روش تنبیهش مناسب نیست. یعنی لزوم نداره که با گرفتن موبایل ارنواز را تنبیه کنه بلکه بجاش باید تنبیهی را انتخاب کنه که کارکرد آموزشی هم داشته باشه. مثلا بجاش باید به ارنواز بگه خانه را جارو کنه یا ظرف ها را بشوره.
14 دی 1397

خدا، عشق و انرژی

ارنواز قرار بود واسه تعطیلات بیاد تهران بهش میگم که دعا می کنم و از خدا می خوام که کارها جور بشه و بیای میگه: من خیلی به خدا اعتقاد ندارم. فکر می کنم خدا دنیا را به وجود نیاورده اون کار بیگ بنگه. میگم: نمی دونم. ولی شاید بتونیم از یک انرژی جهانی که تو کل دنیاست بخواهیم که کارها را جور کنه میگه که اسم اون عشقه میگم حالا هر چی  
14 دی 1397

بازگشت آقای پدر

تقریباً دو سالی میشه که چیزی اینجا ننوشتم و البته چند سالیه که مطالبم هم خیلی زیاد نیست. دلیل اولش اینه که ارنواز بزرگ شده بود و بنظر من و فرحناز می رسید که باید حریم شخصیش را رعایت کرد ولی واقعش اینه که حالا فکر می کنیم ممکن بود با حذف بخشی از مطالب هم این وبلاگ را ادامه داد و هم حریم شخصی ارنواز را حفظ کرد. دلیل دیگه ننوشتن این وبلاگ این بود که من و فرحناز از هم جدا شدیم و من در تهران و فرحناز و ارنواز ایتالیا هستند. از اونجایی هم که فرح کلاً خیلی اهل وبلاگ نوشتن نیست، خب خیلی از مطالب به گوش من نمیرسه که بخوام اصلاً بنویسمش. امّا هر طوری هست من برگشته ام و می خواهم با کمک مامان دوباره خاطرات ارنواز را ثبت کنیم پس باز ...
14 دی 1397
1